فاطمیه
عمریست رهین منت زهرائیم مشهور شده به عزت زهرائیم
مُردیم اگر به قبر ما بنویسید ماپیر غلام حضرت زهرائیم
عمریست رهین منت زهرائیم مشهور شده به عزت زهرائیم
مُردیم اگر به قبر ما بنویسید ماپیر غلام حضرت زهرائیم
من
بودم باب هل اتی را بستند امکان رسیدن به خدا را بستند
ای کاش بمیرم که خجالت زده ام من بودم و دست مرتضی را بستند
گرفتی از مدینه گفتنت را دریغ از من نمودی دیدنت را
ولی با من بگو ساعت به ساعت چرا کردی عوض پیراهنت را
نگاه
سرد مردم بود و آتش صدا
بین صدا گم بود و آتش
بجای
تسلیت با دسته ی گل هجوم
قوم هیضم بود و آتش
وقتی که به لبهای حسین آمده لبخند
بد نیست که یک چند تمنا بنویسم
هر چند که دیری ست تمنای من این است
از کرب و بلای شده امضا بنویسم
در وصف او من آنچه بگویم شکست اوست
آثار بوسه های علی روی دست اوست
باران رحمت است که ریزد ز ابر او
دین زنده از قیام حسین است و صبر او